خواستن خوشبختی میلی طبیعی است و هم فیلسوفان یونانی و هم اسلامی بر این‌ نظر که خوشبختی هدف نهایی است، توافق دارند. امّا بر سر چیستی این هدف و چگونگی دست‌یابی به آن اختلاف دارند. پرسش مهمّی که فلاسفه طرح می‌کنند این است که آیا فضیلت‌ها برای خوشبختی کافی هستند یا این‌که برای تحقق خوشبختی به امور بیرونی مانند سلامتی، ثروت و دوستان احتیاج داریم. از روی تجربه می‌دانیم که دلبستگی افراطی به امور بیرونی همانند ثروت و دارایی‌های مادی می‌تواند برای زندگی انسان مضر باشد. با این وجود، نمی‌توانیم این باور را هم که این امور بیرونی برای دست‌یابی به بهزیستی و پرورش فضیلت ضروری هستند، رد کنیم.

علاوه بر این، باید به‌یاد داشت که فلسفه اخلاقی قرآن کریم صرفاً خردگرایانه نیست، بلکه با تشخیص رنج انسانی و مفهوم بصری از شکوفایی انسان پیوند خورده است. ازاین‌رو، علمای اخلاق اسلامی در تلاش خود برای مقابله با رنج انسانی، سعی در مرتبط ساختن یک شیوه زندگی در جهان دارند. آنها فقط به خاطر لذّت علمی، در مورد اخلاق فلسفه‌ورزی نمی‌کنند. این اندیشمندان نظریه‌ای از تمایل نامحدود ارائه می‌کنند كه به اعتقاد آنها علت اصلی بیماری‌های مزمن انسان اعم از جسمی، روانی یا روحی در طبیعت است. فلسفه اخلاقی معاصر اگر بخواهد فراتر از دانشگاه حرکت کند و جایگاه خود را در زندگی روزانه بشر تثبیت کند، باید از حکمت فلسفی اسلامی امور زیادی بیاموزد. با خواندن آثار علمای اخلاق اسلامی قرن یازدهم مانند الاصفهانی و الغزالی، انسان درمی‌یابد که سبک فلسفی-ادبی آنها روح ناب خواننده را طوری درگیر می‌کند که یک رساله نثر اخلاقی انتزاعی و سرد از عهده آن بر نمی‌آید.

معنای خوشبختی

خوشبختی در قرآن به خوشبختی در این دنیا و در آخرت بر می‌گردد. خوشبختی در آخرت یا سعادت ابدی، هدف نهایی مؤمن است. تمام شادمانی‌هایی که انسان‌ها در این دنیا تجربه می‌کنند، ابزاری برای نیل به خوشبختی نهایی در جهان بعدی است و افراد خوشبخت به خاطر نعمت‌های بخشیده به خود، از خداوند تقدیر می‌کنند.

خوشبختی که در قرآن با کلمه سعادت همراه است، حالتی مستمر است و به خوشبختی آن‌جهانی یا خوشبختی آخرت اشاره دارد. این خوشبختی ابدی دو بار در قرآن، به عنوان صفت و فعل بیان شده است. خداوند می‌فرماید: 

«روزى است كه چون فرارسد، هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. آن‌گاه بعضى از آنان تيره‌‌بختند و برخى نيك‌بخت» (هود، 105)

«و امّا كسانى كه نيكبخت‏ شده‏اند تا آسمان‌ها و زمين برجاست در بهشت جاودانند، مگر آن‌چه پروردگارت بخواهد كه اين بخششى است كه بريدنى نيست» (هود، 108)

کلمه عطا (بخشش) چهارده بار در قرآن به چشم می‌خورد و در هیچ کجای دیگر به بخشش بی‌وقفه اشاره نشده است. ازاین‌رو، می‌توانیم از این نکته نتیجه بگیریم که خوشبختی ناشی از بخشش بی‌وقفه خداوند است، امّا آن خوشبختی را از بخشش انسان‌ها مستثنی نمی‌کند. بخشش الهی نتیجه‌ای از بخشش انسانی است و به این معنی، وقتی انسان‌ها آزادانه به دیگران بخشش کنند، آن‌وقت گیرندگان بخشش الهی می‌شوند. خداوند می‌فرماید:

«و كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند مژده ده كه ايشان را باغ‌هايى خواهد بود كه از زير درختان آن‌ها جوي‌ها روان است هرگاه ميوه‏اى از آن روزى ايشان شود، مى‏گويند اين همان است كه پيش از اين نيز روزى ما بوده و مانند آن نعمت‌ها به ايشان داده شود...» (البقره، 25)

این آیه به ساکنان بهشت اشاره می‌کند و به یاد آنها می‌آورد که امور مشابهی را در این دنیا تجربه کردند. این چشم‌انداز ساکنان بهشت است که دنیا را به یاد می‌آورند. با این وجود، از آنجا که امور دو جهان واقعاً قابل مقایسه نیستند، به حالتی از حیرت نیز اشاره دارد. بنابراین روشن است که ساکنان بهشت، این دنیا را فراموش نکرده‌اند. پس هدیه‌ای که مردم در بهشت دریافت می‌کنند شبیه به اموری است که در جهان تجربه کردند. این شامل فرامین واقعی اعمال صالح در این جهان است که فرد آزادانه دارایی‌های شخصی خود را می‌بخشد، چنان‌چه خداوند می‌فرماید: «سبكبار و گرانبار بسيج ‏شويد و با مال و جان‌تان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد اين براى شما بهتر است» (التوبه، 41).

این نوع از خوشبختی، چه با طبیعتی اخروی و چه مشابه با این جهان، باید از لذّت جسمانی صرف (متاع) که صرفاً از حواس جسمی سرچشمه می‌گیرد، متمایز شود. موجود انسانی در نوع دوّم از لذّت با حیوانات مشترک است، چنان‌چه خداوند می‌فرماید: «كسانى كه كافر شده‏‌اند در ظاهر بهره مى‌برند و همان‌گونه كه چارپايان مى‌خورند مى‏خورند» (محمد، 12). این نوع لذّت مادی کوتاه‌مدت است، زیرا سلامت جسمی و صفات بیرونی مثل ثروت و دوستان ناپایدار هستند و نمی‌توانند خوشبختی مستمر فراهم آورند. ازاین‌رو، خداوند می‌فرماید: «آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل‌خوش كرده‏ايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست» (التوبه، 38). در نتیجه خوشبختی در قرآن به وضعیتی مستمر در بهشت و نه حالتی از شادمانی مادی در این دنیا برمی‌گردد.

بنابراین خوشبختی اخروی با شادمانی و خوشبختی این دنیا برابر نیست. خوشبختی اخروی رتبۀ بالاتری دارد و نمی‌تواند با شادی دنیوی شناخته شود. با این وجود، شادی‌ها (فرح) در این جهان به دو نوع شادی منفی (سزاوار سرزنش) و شادی مثبت (ستودنی) تقسیم می‌شوند. شادی سزاوار سرزنش، شادی این‌جهانی است، چنان‌چه خداوند می‌فرماید: «آنان به زندگى دنيا شاد شده‏‌اند و زندگى دنيا در برابر آخرت جز بهره‏‌اى ناچيز نيست» (الرعد، 26). با این وجود، شادی ستودنی این است که از نعمت‌های خدا لذّت ببریم و به این دلیل سپاسگزار او باشیم. خداوند می‌فرماید: «بگو به فضل و رحمت‏ خداست كه مؤمنان بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است» (یونس، 58). پس اگر کسی به دلیل مواهب دنیوی، صرفاً از این نعمت‌های مادی شاد شود، آن شادی سزاوار سرزنش است. با این وجود، اگر کسی از آن به عنوان هدیه‌ای از طرف خداوند و به خاطر منفعتی که می‌آورد، شاد شود، این شادی ستودنی است. (1)

همان‌طور که اشاره شد، مردم در روز قیامت پاسخگو خواهند بود. اگر عمل نیک انجام دادند به سعادت اخروی می‌رسند و اگر بدی انجام داده‌اند، به شقاوت اخروی می‌رسند. به نیکوکاران، کتاب اعمال صالح داده خواهد شد و آنها خوشحال خواهند شد: 

«امّا كسى كه كارنامه‏اش به دست راستش داده شود، گويد بياييد و كتابم را بخوانيد! من يقين داشتم كه به حساب خود مى‌‏رسم پس او در يك زندگى خوش است در بهشتى برين كه ميوه‌هايش در دسترس است. بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به پاداش آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد و امّا كسى كه كارنامه‌اش به دست چپش داده شود، گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم» (الحاقه، 19-25؛ نیز بنگرید به الواقعه 27-44؛ الاسراء، 71-72؛ المدثر، 39)

قرآن کریم باغ متعالی (بهشت) را در عبارات واضح به تصویر می‌کشد: «خداوند به مردان و زنان با ايمان باغ‌هايى وعده داده است كه از زير درختان آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و نيز سراهايى پاكيزه در بهشت‌هاى جاودان به آنان وعده داده است و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ» (التوبه، 72) مؤمنان و پرهیزگاران بیشترین پاداش خود را در لذّت (رضوان) خدا خواهند داشت. چهره‌های مؤمنین در آن روز «صورت‌هايى شاداب و مسرور است و به پروردگارش مى‌‏نگرد» (القیامه، 22-23). (2)

فیلسوفان بیان قرآنی یوم‌القیامه (روز رستاخیز) (التوبه، 105-109) را دوباره تفسیر کرده‌اند تا به معنای یوم السّعاده (روز خوشبختی) برسند. خوشبختی مفهومی کلیدی در فلسفه اسلامی است و متضمّن بالاترین کوشش انسان‌ها برای سعادت ابدی در بهشت است. ما این خوشبختی متعالی را از طریق تطهیر روح به دست می‌آوریم. از تمام نعمت‌هایی که خداوند به ما اعطا کرده نظیر ثروت، سلامتی و یا دوستان خوب برای کمک به تطهیر نفس استفاده می‌کنیم. سرانجام فقط می‌توانیم از طریق فضل خداوند به خوشبختی نهایی برسیم. در نتیجه اگر لذّت‌های دنیوی را همراه اعتدال و با نیّت مناسب و نه صرفاً بر مبنای خواسته‌های خود دنبال کنیم، به روح جاودانه خدمت می‌کنیم.

چنان‌چه از سوی فلاسفه اسلامی قرن یازدهم مانند الاصفهانی و غزالی شرح داده شد، خوشبختی در اخلاق فلسفی اسلامی، به دو نوع خوشبختی در این دنیا و خوشبختی آخروی تقسیم می‌شود. خوشبختی این‌جهانی به سه جنبۀ روح، بدن و فضایل بیرونی وابسته است. خوشبختی روح به فضایلی مثل خرد، شجاعت، اعتدال و عدالت مربوط می‌شود. خوشبختی بدن مربوط به فضایلی مثل سلامتی، قدرت و زیبایی است. خوشبختی فضایل بیرونی مربوط به فضایلی از قبیل ثروت، جایگاه، دوستان و غیره است. از منظر ارسطو، این فضایل بیرونی منجر به خوشبختی روح در این دنیا می‌شود و از منظر علمای اخلاق اسلامی آنها به خوشبختی روح در این دنیا و آخرت کمک می‌کنند.

به منظور اختصار و با توجّه به اینکه ماتریالیسم آرمان عمده دوران معاصر است، عمدتاً روی فضایل بیرونی و به خصوص ثروت تمرکز خواهم کرد. آلن دوباتن، فیلسوف سوئیسی‌تبار انگلیسی استدلال می‌کند كه نیروی محرّك اصلی امروز منزلت است و ثروت تنها ابزاری برای کسب منزلت است. منزلت ما را مشهور، تأثیرگذار و مورد قبول جامعه می‌سازد. عشق به دیگران را از طریق منزلت والا کسب می‌کنیم و بعد از تأمین نیازهای بیولوژیکی خود مثل غذا، سرپناه و پوشاک، بیش از هر چیز دیگری به دنبال منزلت والاتر هستیم. افراد درجه‌بندی شده توسط همۀ مردم دنیا مشاهده می‌شوند و همگان مشتاقانه به آنها توجه می‌کنند. رتبه در اینجا مربوط به درآمد بالا و امور متعلق به آن است. (3) با این وجود، آدام اسمیت، نویسنده کتاب ثروت ملل، منافع شخصی را انگیزۀ اصلی تقسیم کار قرار داد که توسعه اقتصادی پیامد این تقسیم کار است. امّا اسمیت قبول دارد که ثروت زیاد همواره خوشبختی نمی‌آورد: «ثروت‌ باعث می‌شود که انسان همواره به همان اندازه و گاه بیشتر در معرض اضطراب، ترس و اندوه قرار گیرد.» (4) از منظر اسمیت، اعتقاد به این که تموّل شما را خوشحال می‌کند، یک توهّم است، امّا یک توهّم ضروری است، زیرا تاجران را وادار می‌کند برای تولید بیشتر کالاهای مادی، تقسیم کار را بپذیرند. اسمیت می‌دانست که کلید خوشبختی در فضیلت قرار دارد. زمینۀ اندیشۀ ضدماتریالیستی وی به بهترین وجه در نظریه عواطف اخلاقی نمایان، جایی که وی به دنبال نگرش رواقی خویشتن‌داری برای تعدیل زیاده‌خواهی‌های جامعه تجاری بود. همۀ امور به نحوه تصورات فرد از ثروت وابسته است.

اسمیت همانند رواقیون می‌دانست که ثروت، فرد را خوشحال نمی‌کند، بلکه فضیلت عامل شادمانی است. اسمیت متعلق به سنّت ضدترحّم رواقیون است كه تمایل دارند نسبت به بدبختی‌های این جهان و بیچارگی‌های دیگران بی‌تفاوت باشد. ترحّم، به عزّت کسی که رنج می‌برد توهین می‌کند. رواقیون به سقراط به عنوان یک قهرمان واقعی می‌نگرند به دلیل «آرامش، کردار خودکفا در بدبختی، بهره اندک او از کالاهای دنیوی». (5) انکار ترحّم رواقیون سخت شجاعانه به نظر می‌آید، امّا این ایدۀ کرامت انسانی را بیان می‌کند. بی‌تفاوتی رواقیون در مورد مرگ عزیزان باید به دقت در ارتباط با جهان‌بینی مساوات‌گرایانۀ آنها دیده شود. این یعنی این‌که باید برای همگان نگرانی برابری داشته باشیم. مشکل ترحّم این است که به امور دنیوی اهمیّت می‌دهیم؛ پس اگر کسی آن‌ها را از دست داد، به دلیل ارزش آن امور مادّی، احساس ترحّم می‌کنیم.

ترحّم به معنای این نیست که فرد نمی‌تواند مهربان باشد. رحمت به این معنا نیست که کسی در قبال اعمال فردی مسئولیت‌پذیر نباشد، بلکه فرد نسبت به اشتباهات مردم مدارای بیشتری دارد و خواهان تخفیف احکام و نه صدور حکم بی‌گناهی است. (6) با این وجود، فلاسفه اخلاق اسلامی نسبت به بیچارگی‌های دیگران بی‌تفاوت نبوده‌اند. در حالی که آنها مانند رواقیون تأیید می‌کنند که ثروت و سایر کالاهای بیرونی جزو منابع عمدۀ فضیلت و خوشبختی نیستند، آنها معتقدند که همچنان بهزیستی مادّی اساسی یک شخص اهمیت دارد و می‌تواند به خوشبختی فرد کمک نماید. این فلاسفه ممکن است با پذیرش مفهوم ولایت الهی رواقی موافق باشند، امّا نمی‌توانند نسبت به درماندگی دنیوی بی‌تفاوت باشند. آنها در مواجهه با زیان‌های کالاهای اساسی واقعی همانند: زندگی، عزیزان، تغذیه و سرپناه خواستار شفقت هستند. پیامبران نسبت به رنج خود بی‌تفاوت نبودند؛ آنها احساسات خود را نه از سر ترحّم به خود، بلکه به صورت احساس واقعی از دست دادن بیان کردند. حضرت یعقوب، پسرش یوسف را از دست داد و سال‌های زیادی از غصه رنج برد تا این‌که به دلیل اشک‌هایش نابینا شد. با این وجود، او می‌دانست که این مصایب، همگی آزمایشی از جانب خداوند است، بنابراین هرگز از رحمت خدا ناامید نشد.

اندیشمندان اسلامی دیدگاه مثبتی به ثروت و سایر کالاهای بیرونی داشتند. ابن‌خلدون شرح می‌دهد که اصحاب پیامبر (ص) بر عکس صوفیان، ثروت را نه وسیله‌ای برای تموّل، بلکه به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف معنوی بالاتر می‌دیدند. (7) امّا فیلسوفان کلاسیک مثل الاصفهانی و غزالی، ثروت را دارای کمترین ارزش در مقیاس فضایل بیرونی می‌دانستند. از نظر این علمای اخلاق اسلامی، دوستان از نظر ارزشی نسبت به پول بالاتر بودند. الاصفهانی به ما یادآوری می‌کند که دوستان واقعی همواره کنار شما، چه در نیک‌بختی و چه در تیره‌‌روزی هستند، امّا دوستان صوری تنها در دوران نیک‌بختی حضور دارند. داستان مرگ ایوان ایلیچ اثر کنت لئو تولستوی، تصویری عالی از دوستان سطحی را نشان می‌دهد. ایلیچ، شخصیت اصلی داستان، بیشتر به منزلت خود به عنوان قاضی دادگاه عالی توجه دارد، امّا در چهل و پنج سالگی، چنان بیمار می‌شود که اشتهای خود را از دست می‌دهد و دیگر نمی‌تواند به سر کار برود. او می‌فهمد که به زودی می‌میرد، امّا دوستان وی دیگر به ملاقاتش نمی‌آیند. وی می‌فهمد که زندگی خود را در تلاش برای تأثیر بر جامعه هدر داده است و دوستانش فقط جایی بودند که از ثروت و مقام والای وی بهره‌مند شوند.

نگرش فرصت‌طلبانه دوستان ایلیچ مشخصه‌ای از فرهنگ ماتریالیستی است که اکنون جهان اسلام را نیز متأثّر کرده است. باید مقیاس ارزش‌های خود را دوباره بچینیم و به جای بدن ارزش بیشتری را به روح بدهیم. در واقع، از آن‌جا که نمی‌توانیم بدون غذا، سرپناه و لباس زندگی کنیم، نیازهای بدن را برآورده می‌کنیم، این موارد ضروریات بیولوژیکی هستند. اگر نتوانیم نیازهای بدنی خود را برآورده کنیم، غیرانسانی می‌شویم و به سوی جنایت حرکت می‌کنیم. این توجیهی برای جنایت نیست، امّا بخشی از آن‌را توضیح می‌دهد که چرا مردم گدایی می‌کنند، وام می‌گیرند و سرقت می‌کنند. شهروندان باید به نیازهای اساسی این‌جهانی خود احترام بگذارند. بدیهی است که «انسان تنها با نان، زندگی نمی‌کند،» امّا به همان اندازه درست است که بدون نان نمی‌توانیم زندگی کنیم. فقر عینی ما را به وضعیت زندگی گیاهی وادار می‌کند.

قرآن سه هدف را برای انسان‌ها معرفی می‌کند و الاصفهانی، آبادی جهان (عمّارت الارض) را در صدر این فهرست قرار می‌دهد، زیرا تولید برای تأمین نیازهای ما یک موضوع ضروری بیولوژیکی است. (8) برای آبادی جهان و تحقق نیازهای بدن خود به مهارت‌های کشاورزی، ساختمان و نساجی نیاز داریم. این امور نیازهای بنیادی هستند، بدون آنها عبادت امكان‌پذیر نیست و قادر نخواهیم بود از وجود جسمی خود فراتر برویم. با این وجود، این هدف بالاتر ما نیست و هدف والا سامان‌یابی معنوی است. برای این‌که بتوانیم از وجود بدنی خود فراتر برویم، باید با پرورش فضیلت اعتدالی، تمایلات خود را مهار کنیم.

وقتی عقل ما بر حس شهوانی روح ما، - مشهور به شهوت -  تسلّط می‌یابد، یک زندگی میانه‌روانه، زندگی صرفه‌جویانه، خودفرمان و بی‌آلایش که ناشی از فضیلت اعتدال است، پرورش می‌یابد.

 علمای اخلاق اسلامی قرن یازدهم در پی محو شهوت نرفتند، زیرا می‌دانستند که یک میل بسیار قدرتمند و یک ضرورت بیولوژیکی است. چیزی که آنها اصلاح کردند، تعدیل شهوت از طریق عقل و هدایت‌های قرآن است. فضیلت اصلی اعتدال است. تمایلات ما تنها ابزاری برای رسیدن به هدف یعنی خدمت به روح است و روح ابزاری برای خدمت به خداوند است. مسألۀ امروز این است که روح تا حد زیادی در خدمت شهوت است؛ ازاین‌رو نيازهاي بدن بر نيازهاي روح اولویت یافته‌اند.

از نظر الاصفهانی و الغزالی، فضیلت‌های بیرونی مانند ثروت، منزلت و دوستان نه برای تأمین نیازهای بدن، بلکه در نهایت برای کمک به پرورش روح است. از بین فضایل بیرونی، ثروت کمترین ارزش را دارد. اگرچه به ثروت نیاز داریم، امّا ثروت نمی‌تواند برای ما خوشبختی به ارمغان بیاورد. ثروت تنها ابزاری است که ما با انجام آن وظایف خود را نسبت به خدا انجام می‌دهیم. به عقیدۀ الغزالی، مردم باید از نظر مالی مستقل باشند تا بتوانند تمام توجّه خود را به سوی پیگیری دانش سوق دهند. در نتیجه، ثروت و فضایل بیرونی دیگر تنها وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی پایان‌ناپذیر هستند. باید تمرکز ما بر عدالت روح باشد تا عقل بر بدن غالب شود و بدن تبدیل به خادم روح شود و نه روح خادم بدن.

لذّتی که از امور مادّی حاصل می‌شود، یک توهّم است و ما همانند افراد تشنه‌ای هستیم که در صحرا سراب را آب می‌بینیم: «و كسانى كه كفر ورزيدند، كارهاي‌شان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه آن را آبى مى‌پندارد تا چون بدان رسد آن‌را چيزى نيابد» (النور، 39). (9) خوشحال کسانی هستند که کالاهای مادی را نعمتی الهی می‌پندارند و بدبخت کسانی هستند که نمی‌توانند آنها را این‌گونه مشاهده کنند. این افراد بیچاره از دلبستگی خود به امور دنیوی رنج می‌برند، چنانچه قرآن می‌فرماید: «اموال و فرزندان‌شان تو را به شگفت نياورد جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد در زندگى دنيا به وسيله اين‌ها عذاب‌شان كند و جان‌شان در حال كفر بيرون رود» (التوبه، 55). (10)

مشکل در تمایل ارضانشدۀ ما قرار دارد و راز مهار آن در پیروی از مسیر اعتدال است. الغزالی معتقد است كه اگر مردم میل (شهوت) خود را نظم بخشند، به كمالی می‌رسند كه متمایز از ماهیّت آنها است و آن شناخت بطن خداوند (معرفت) است. این کمال خاص انحصار به انسان‌ها دارد و به همین دلیل آنها می‌توانند لذّت بالاتری را به دست آورند: 

خوشبختی از همه چیز را لذّت و آرامش آن بدانید، در واقع لذّت از همه چیز مطابق با نیازهای طبیعی آن است. ماهیت هر چیز با آن‌چه برای آن ایجاد شده، مطابقت دارد. چشم از دیدن تصاویر زیبا و گوش با شنیدن آواز هماهنگ لذّت می‌برد. هر اندام را می‌توان این‌گونه توصیف کرد. لذّت متمایز قلب در شناخت خداوند است، زیرا قلب از آن (روح الهی)خلق شده است. (11)

بنابراین، دانش شهودی خداوند (معرفت) فقط با تطهیر و تزکیه روح حاصل می‌شود که شامل پرورش فضایل اعتدال، شجاعت و خرد است. امّا شناخت خداوند و خوشبختی فرد تنها در صورتی حاصل می‌شود که این فضایل به سعادت آخرت هدایت شوند. 

این زندگی دنیوی (الدنیا) منبع اصلی خوشبختی نهایی ما نیست. مردم عموماً فراموش می‌کنند که خوشبختی وضعیتی روحی و نه شرایطی محیطی است. آنها خوشبختی را با ابزارهای آن اشتباه می‌گیرند و اوّلی را برای رسیدن به دوّمی قربانی می‌کنند. مال‌پرستان به دنبال شادی صرف از پول هستند و کسب پول را تنها هدف خود در زندگی می‌دانند و برای رسیدن به آن، تمام اهداف و لذّت‌های عقلی را قربانی می‌کنند. یک انسان مال‌پرست می‌گفت: «تصوّر کنید اگر پنجاه سال غذا نمی‌خوردم، چقدر پول پس‌انداز می‌کردم!» شرایط و شخصیّت، هر دو در خوشبختی نقش دارند، امّا شخصیّت به دلیل شکل‌‌دهی شرایط، از اهمیّت بیشتری برخوردار است. شخصیّت هم‌چنین، به شکل‌گیری نگرش درونی ما نسبت به شرایط نامساعدِ اجتناب‌ناپذیر و مواجهه با آنها کمک می‌کند. شخصیّت نقش مهمّی در بهبود شرایط ما دارد؛ چنان‌چه خداوند متعال می‌فرماید: «خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند» (الرعد، 13). دو تفسیر از این آیه وجود دارد. یکی این است که تکلیف مردم است که با ابتکار، خود را از حالت شر به خیر تغییر دهند. تفسیر دوّم این است که تغییر ذکر شده از حالت خیر به شر رخ دهد. تا زمانی که مردم بر حالت درونی اصیل (فطرت) باقی بمانند، خداوند نعمت‌های خود را دریغ نخواهد کرد. «اگر انسان با فطرت خود هماهنگ باشد، شرایط بیرونی او بهبود خواهد یافت، امّا اگر از فطرت خود منحرف شود، شرایط او بدتر خواهد شد.» فارغ از این‌که چگونه آیه را تفسیر کنیم، دیدگاه مشترک این است که تغییر شخصیّت برای تغییر شرایط اساسی است. در برابر این، دیدگاه فیلسوفان حسّی از بیکن تا مارکس که جهان را از طریق تجربه حس توضیح می‌دهند قرار دارد که شرایط بیرونی برای خوشبختی مهم است. با این وجود، به نظر می‌رسد که آیۀ 13 سورۀ الرعد قرآن مطرح می‌کند ما پیش از این‌که بتوانیم شرایط بیرونی خود را بهبود بخشیم، ابتدا باید وضعیت درونی خود را تغییر دهیم.

قرآن مخالف لذّت از فضایل بیرونی این جهان نیست. چنان‌چه پیشتر اشاره شد، این فضایل به خوشبختی ما در این دنیا و آخرت کمک می‌کنند، امّا از آن‌جا که آنها نیازهای اساسی بیولوژیکی ما برآورده می‌کنند، برای خوشبختی ما حیاتی نیستند. به عنوان مثال، یک فرش ایرانی در خانه به ما لذّت می‌بخشد، امّا برای خوشبختی ما در این دنیا داشتن سقف مطمئن روی سرمان مهمّ‌تر است.

این جهان «الدنیا» نام دارد که به طور تحت‌اللفظی «جهان پایین» است. قرآن بیشتر از اصطلاح الحیات الدنیا (زندگی پایین) استفاده می‌کند. مفهوم الدّنیا پیش‌فرض مفهوم الاخره (آخرت) است و در مقابل آن قرار دارد. قرآن به طور مکرّر از این دو کلمه استفاده می‌کند: «شما متاع دنيا را مى‌خواهيد و خدا آخرت را مى‏خواهد» (الانفال، 67). آیه اشاره دارد که آخرت بهتر و ماندگارتر است. می‌آموزد که این زندگی ناپایدار است و زندگی واقعی، زندگی آینده است. زندگی در این دنیا، هدیۀ خداوند است و باید بر مبنای دستورات خداوند از آن استفاده صحیح نمود. مانند مزرعه‌ای است که در آن باید بذر کارهای نیک را کاشت تا در آخرت برداشت کرد. زندگی در این جهان بخشی جدانشدنی از مجموعه‌ای یکپارچه است که شامل تولد، مرگ و زندگی پس از مرگ است. این امر زمینه‌ای برای زندگی ما فراهم می‌کند و در صورتی که سرشار از اعمال نیک باشد، معنی‌دار می‌شود. آخرت در قرآن همواره به عنوان امری در رابطه با زندگی این جهان تلقّی می‌شود و تقریباً در هر صفحه ذکر می‌شود. خداوند می‌فرماید: «از اين زمين شما را آفريده‏‌ايم در آن شما را بازمى‏گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى‌آوريم» (طه، 55).

قرآن زندگی این جهان را مختل نمی‌کند؛ بلکه تأییدکننده جهان است. خداوند می‌فرماید: «آن سرا و اين سرا از آن خداست» (النجم، 25)؛ نیز «از روزى پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد» (سبأ، 15) و هنگام جستجوی بهشت، «سهم خود را از دنيا فراموش مكن» (قصص، 77). بنابراین، در حالی که مؤمنان از کالاهای این دنیا لذّت می‌برند، آنها به سمت کالاهای بالاتر آخرت تلاش می‌کنند. پس همه امور بستگی به نگرش شخص به این جهان و نحوه زندگی ما در آن دارد. اگر جذب دنیای مادّی شویم و آن‌را به عنوان یک هدف در نظر بگیریم، هدف نهایی خلقت خود را فراموش خواهیم کرد. به گفته الغزالی، روش زندگی معتدل همانند زندگی پیامبران است، زیرا هم نیازهای این دنیا و هم آخرت را برآورده می‌کند. [13] در عبارتی دیگر، الغزالی می‌گوید:

همانطور که اشاره شد، هدف از غذا تغذیه بدن است و بدن به نوبه خود – با انجام اعمال جسمی عبادت - برای کمال روح اهمیّت دارد. او که ترتیب اهمیّت ثروت، غذا و بدن را درک کرده است، ارزش ثروت را می‌داند که چگونه باید آن را در مقیاس اهمیّت رتبه‌بندی کرد. وقتی انسان جایگاه ثروت را بداند، باید از آن استفاده کند و هدفی را که برای آن در نظر گرفته شده است را تحقّق بخشد. او فقط از آن‌چه که لازم است، - با در نظر گرفتن - هدف نهایی یعنی تطهیر و تزکیه روح استفاده می‌کند. بنابراین، فرد نباید به ثروت وابستگی داشته باشد، بلکه باید تنها آنچه را برای نیازهای ضروری‌اش مهم است، به دست آورد. پس انسان متوجّه می‌شود که چرا خداوند در بعضی از بخش‌های قرآن، ثروت را بی‌ارزش عنوان کرده است. «و بدانيد كه اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش شما هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است» (الانفال، 28). فرد باید درک کند که چرا خداوند در بعضی جاها ثروت را ستوده است: «و شما را به اموال و فرزندان يارى كند» (نوح، 71). در نتیجه، به طور خلاصه، اگر ثروت وسیله‌ای برای آخرت باشد، ستودنی است و اگر انحرافی از آخرت باشد، قابل سرزنش است. (14)

پس فهم غزالی از این آیات این است که از ثروت می‌توان در جهت خیر یا شر استفاده کرد. اگر به سعادت آخرت کمک کند، خیر است و اگر از سعادت آخرت منحرف شود، شر است. هیچ حکمی وجود ندارد که مؤمنان را از لذّت بردن کالاهای بیرونی جهان مثل ثروت، سلامتی، دوستان خوب، اقوام، زیبایی و همسر خوب منع نماید. اینها منابع شادی در این جهان هستند، البته می‌توانند وسیله‌ای برای خوشبختی در آخرت باشند. نباید اینها را به عنوان اهداف تصوّر کرد، بلکه فقط به معنای ابزارهای سعادت اخروی هستند. اینها نعمت‌های خداوند هستند که به خاطرشان ما محتاج سپاسگزاری از او هستیم. اگرچه آنها نسبت به فضایل روحی از ارزش‌ کمتری برخوردارند، امّا در پرورش آن فضایل مفید و سودمند هستند. به عنوان مثال، از طریق ثروت می‌توانیم از عهده انجام زیارت مکّه برآییم و به فقیران صدقه دهیم. مشهور است که خدیجه، همسر پیامبر و ابوبکر، صحابی او، بازرگانان ثروتمند بودند، امّا ثروت آنها منجر به زندگی متمولانه نشد. در عوض، آن‌را در راه خدا صرف کردند.

حدود 69 آیه در قرآن به نعمت‌های خداوند اشاره می‌کند که شامل این موارد است: «خداست كه خود روزى‌بخش نيرومند استوار است» (الذاریات، 58)؛ «و هيچ جنبنده‌‏اى در زمين نيست مگر اين‌كه روزيش بر عهده خداست» (هود، 11). «و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا بر مركب‌ها برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم» (الاسراء، 70)؛ « اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد نعمت شما را افزون خواهم كرد» (ابراهیم، 7). این آیات تأیید می‌کنند که خداوند تمایل دارد انسان‌ها از مواهب این جهان لذّت ببرند و به خاطر آنها خداوند را شکر کنند.

فضیلت اعتدال

طبق نظر علمای اخلاق کلاسیک اسلامی، سه قوۀ روح وجود دارد: قوای عقلانی، قوای شهوانی (میل) و قوای خشم (هیجان). هنگامی که قوای عقلی مهار دو قوۀ پایین‌تر روح را داشته باشد، فضایل روح پدیدار می‌شود. در این قسمت، بر مهار قوای شهوانی و فضیلت اعتدال ناشی از آن می‌پردازم.

فلاسفه کلاسیک اسلامی سرکوب قوای شهوانی را تجویز نمی‌کردند و با زیگموند فروید موافق بودند که این امر منجر به عقده می‌شود. در عوض، آنها تعدیل قوای شهوانی، از طریق انضباط در مورد تمایلات غذایی، جنسی و ثروت را مطرح کردند. یک شخص خردمند، لذّت خود از غذا، نوشیدنی و موسیقی را مهار می‌کند. اعتدال آن نوع فضیلتی است که به ما این امکان را می‌دهد که به جای برده لذّات خود بودن بر آنها مسلط باشیم. فرد معتدل به دلیل استقلال، خوشحال است؛ او بردۀ تمایلات خود نیست و با کم راضی می‌شود.

قوای شهوانی به شکم و اجزای شخصی بدن اشاره دارد و انسان‌ها به همان شیوۀ حیوانات از فعالیت این بخش‌ها لذّت می‌برند. این‌ها لذّت‌های حیوانی است و اعتدال، توانایی مهار چنین لذّت‌های دون‌پایه است. الاصفهانی اظهار می‌دارد: 

این معنی بین «حرص» و «پرهیز» است. این معنی، از فضایل اساسی و شامل خرسندی، خویشتنداری، رضایت روح و سخاوت است. بدون این فضایل اساسی هیچ ویژگی ستودنی امکان‌پذیر نیست. اعتدال کلید دستیابی به این صفات ارزشمند است. زمانی که اعتدال در قلب مستقر شد، همۀ لذّت‌های جسمی را تعدیل می‌کند و افکار بد را که فرد را به سوی گناه می‌کشاند، محدود می‌کند. هنگامی که قلب از طریق اعتدال کامل می‌شود، از سایر اندام‌ها محافظت می‌شود. بدون اعتدال، فرد آرزوها و تفکّرات نامناسب را به عنوان بنیادهای گناه خواهد داشت. فردی که خواسته دیگران را بخواهد یا تصوّر کند حسود خواهد شد. این حسادت منجر به خصومت خواهد شد و این خصومت به نزاع می‌رسد که ممکن است منجر به قتل آن شخص شود. تفکّرات بد - در مورد شخص دیگر - عامل دشمنی‌ها است و فرد را به سمت اشتباه و معصیت سوق می‌دهد. خدا طمعکاری و بدگمانی را منع کرده است و می‌فرماید: «و زنهار آنچه را خداوند به سبب آن بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده آرزو مكنيد» (النساء، 32)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمان‌ها بپرهيزيد كه پاره‏‌اى از گمان‌ها گناه است» (الحجرات، 12). (15)

جاه طلبی برای موفقیت مادّی منجر به حسادت و خصومت می‌شود. طمع برای اکتساب مادیاّت، منشأ نارضایتی و بدخواهی است. و هرگز منشأ سخاوت و آرزوی خیر برای دیگران نخواهد شد. وکلا برای نزاع دعا می‌کنند و پزشکان نمی‌توانند برای کسب درآمد بیشتر منتظر فصل بیماری باشند. ثروتمندان از کاهش ثروت خود می‌ترسند، امّا فقیر چیزی برای ترس ندارد، زیرا او چیزی برای از دست دادن ندارد. آرزوی سیری‌ناپذیر فرد ثروتمند در راستای تجمّل، یک بیماری است. اگر او سرور همۀ جهان بود، باز هم گدایی می‌کرد؛ او همواره فقیر خواهد بود. زمانی که منازل خود را در برابر سرما و گرما ایمن کردیم و غذای کافی برای تغذیۀ بدن خود داریم، پس همه چیز پوچ و اضافی است. خوشحال کسی است که تنها در هنگام گرسنگی غذا می‌خورد و فقط در هنگام تشنگی می‌نوشد و طبق اصول خود و راهنمایی‌های قرآن زندگی می‌کند. یک مسلمان خوب، تمایلات خود را کنترل می‌کند و از گناهان حسادت، حرص، شهوت و طمع جلوگیری می‌کند.

پس بگذارید اشتهای خود را مهار کنیم، زیرا این کلید فضیلت است و فضیلت کلید خوشبختی است. فضیلت اعتدال به ما امکان می‌دهد تا مطابق نیازها و نه خواسته‌های خود زندگی کنیم. ازاین‌رو مصلحت با عمل معتدلانه است. ماه رمضان ماه پرهیز است و به ما در پرورش فضیلت اعتدال کمک می‌کند.

به عقیدۀ الاصفهانی، رضایت (الاقناع) وضعیت راضی بودن با همۀ وجود است که این یک پیش‌شرط مهم برای پارسایی (الزهد) است. زاهد کسی است که حتّی در صورت نیاز به موجودی‌های خود، آنها را می‌بخشد. قلب او کاملاً از جهان مادی رها شده است.

ثروت پایانی ندارد و فقر کمی ندارد. این امور همگی مربوط به میزان رضایت فرد است. فقیری که راضی است، ثروتمند است، زیرا او از ماشین ساده و خانۀ متوسط خود راضی است؛ امّا ثروتمندی که راضی نیست، فقیر است، زیرا او هوس یک اتومبیل هوشمندتر و یک خانه بزرگ‌تر را دارد. فردی که کم ندارد و فقیر نیست، امّا کسی است که همواره هوس بیشتر دارد. حد مناسب ثروت فردی داشتن مایحتاج لازم و كافی است. الاصفهانی معتقد است:

کسی که فقر خود را با رضایت از آنچه در اختیار دارد می‌پذیرد و خود را به حداقل نیازهای اساسی خود محدود می‌کند، واقعاً ثروتمند است و نزدیکترین فرد به خداوند است. این را طالوت تأیید کرده است. وقتی با نیروهای خود به راه افتاد، گفت: «خداوند شما را به وسيله رودخانه‏اى خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از پيروان من است مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد. پس همگى جز اندكى از آنها از آن نوشيدند.» (البقره، 249). بنابراین ، خداوند با کاهش نیازها، مردم را ثروتمند ساخت. ثروتمند مطلق به هیچ چیز احتیاج ندارد و این  جایگاه از آن خداست. پیامبر(ص) فرمودند: «ثروت نه در کسب مادّی، بلکه در غنای روح نهفته است.» (16)

آیه در این بخش بیانگر این است که خداوند قصد نداشت که با زهد باید جهان را کاملاً رد کنیم، بلکه فقط باید در آنچه لازم است، شرکت کنیم و کارها را فراموش کنیم. یعنی حرکت اندکی در آب رودخانه جایز است، امّا زیاده‌روی نکوهیده است. باید بین رضایت مفرط از شهوت و پرهیز از آنچه غیرقانونی است، مسیری میانه را طی کنیم: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چيزهاى پاكيزه‏اى را كه خدا براى استفادۀ شما حلال كرده حرام مشماريد و از حد مگذريد» (المائده، 87). پس قرآن صرفه‌جویی در مصرف و هزینه را می‌آموزد. صرفه‌جویی بدان‌معنی است که می‌توانیم ثروت خود را خرج کنیم امّا نباید افراط کنیم: «ولخرجى و اسراف مكن. چرا كه اسراف‌كاران برادران شيطان‌هايند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است» (الاسراء، 26-27) قاعده این است که بدون هدر دادن معتدل باشید و بدون فرومایگی مقتصد باشید. علاوه بر این، در قرآن آمده است: «و كسانى‏اند كه چون انفاق كنند نه ولخرجى مى‌كنند و نه تنگ مى‏‌گيرند و ميان اين دو روش حد وسط را برمى‏گزينند» (فرقان، 67)

پس لازم نیست شهوت را از بین ببریم، بلکه باید آن را کنترل کنیم تا به نزدیکی خداوند و سعادت آخرت دست یابیم. ازاین‌رو، به عقیدۀ الاصفهانی، ثروت وسیله‌ای برای دستیابی به هدف یعنی رسیدن به فضایل روح است و فضایل روح نیز به نوبۀ خود وسیله‌ای برای خوشبختی آخرت است. پس اگرچه ثروت ارزش اندکی دارد، امّا در صورت استفاده صحیح می‌تواند در پرورش فضایل به ما کمک کند. بسیاری از فضایل از جمله صداقت، عدالت، نیکوکاری و صرفه‌جویی با ثروت مرتبط است. با این وجود، گرایش عمومی در سوءاستفاده از ثروت است و در نتیجه مصلحت  در آن است که از دلبستگی به دنیای مادّی خودداری شود. فارغ از ارزش اخلاقی و مذهبی ثروت، فواید عملی مانند توانایی داشتن غذای مغذّی و مراقبت‌های پزشکی را نیز دارد.

اگر در خدمت ثروت باشیم، به آسیبی تبدیل می‌شود، چنانچه الاصفهانی می‌گوید: «ثروت خدمت می‌کند، امّا نباید خادم آن شد.» [17] اگر بردۀ ثروت شویم، تبدیل به یک معصیت می‌شود، امّا اگر ارباب آن باشیم، بدل به فضیلت می‌شود. خرد باید در استفاده از ثروت برتری یابد و اگر در مسیر پرورش فضایل روح استفاده گردد، یک فضیلت می‌شود (الاصفهانی، 1987: 389؛ النساء،5؛ المنافقون، 9؛ النور، 55-56؛ المدثر، 11) (18) الاصفهانی از یک قیاس متناسب استفاده می‌کند: درست همانطور که مسافری برای خرید امور مورد نیاز سفر خود در مغازه‌ای متوقف می‌شود، مؤمن در نقطه‌ای متوقف می‌شود و فقط آنچه را که برای سفر خود به آخرت لازم دارد، خریداری می‌کند و تعادل پولی خود را برای باقیماندۀ سفر حفظ می‌کند. (19) خانواده ابراهیم به بت‌ها و تمام امور دنیوی که آنها را از خدا دور می‌کرد، دلبسته شدند. قرآن این افراد را توصیف می‌کند و آنها در نهایت می‌گویند: «مال من مرا سودى نبخشيد. قدرت من از [كف] من برفت» (الحاقه، 28-29). پس دلبستگی به ثروت به ما در آخرت سود نخواهد رساند، چنانچه خداوند می‌فرماید: « مال و فرزندان زيور زندگى دنيايند و نيكي‌هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد نيز بهتر است.» (الکهف، 46).

قرآن به ما گوشزد می‌کند که نگرشی مستقل از این جهان اتخاذ کنیم. به ما هشدار می‌دهد که زندگی مادی‌گرایی در نهایت فایده‌ای برای ما ندارد. تنها پیگیری فضیلت به خوشبختی ماندگار منتهی می‌شود. مؤمن خردمند کاملاً از ناپایداری این جهان آگاه است، بنابراین به خود اجازه نخواهد داد که به آن دلبسته شود. او مرگ را می‌پذیرد و حتّی جان خود را نیز به خاطر خدا به خطر می‌اندازد. او می‌داند که روح او جاودانه است و مرگ او را به سعادت بالاتر اخروی سوق می‌دهد. امّا کسانی که از مرگ می‌هراسند، از جاودانگی روح غافل هستند و می‌ترسند که در صورت مرگ، تمام دارایی‌های مادی خود را از دست دهند. (20)

خردمند می‌داند که زندگی دنیوی او را به بردگی می‌کشاند، امّا مرگ او را رها می‌کند. او خوشحال است كه به خدا برمی‌گردد، امّا از اين‌كه نتوانست به اندازه كافي در اين دنيا به خداوند خدمت كند، غمگین است. او از مرگ می‌هراسد، امّا این ترس با ترس کافر متفاوت است. ترس او تنها اضطرابی است وقتی که برای نخستین بار با پروردگار خود روبرو شود، نمی‌داند خداوند به او چه می‌گوید یا او به خدا چه خواهد گفت. (21) او با داشته‌های خود راضی است و هرگز از فقر خود شکایت نمی‌کند و می‌داند که ثروت غیرقابل تصوّر و اقامت دائم در آخرت در انتظار او است. او می‌گوید: «سپاس خدايى را كه اندوه را از ما بزدود به راستى پروردگار ما آمرزنده و حق‏شناس است» (فاطر، 34-35). چنین شخصی از چیزی که خدا به او عطا کرده است، راضی است. (22) او از جهان گسسته، بی‌باک در برابر مرگ و آماده برای آخرت است. تنها خوف او این است که به اندازه مناسب در راستای خدمت به خالق خود عمل نکرده و در روز قیامت باید پاسخگو باشد.

نتیجه‌گیری

در مقالۀ خود دربارۀ جهان‌بینی اخلاقی قرآن به الاصفهانی استناد کردم که سه هدف انسان را همانند قرآن ارائه کرد. هدف نخست، سکونت و آبادانی زمین (عمارت الارض) است. این هدف مقدّم بر پرستش و هدف خلافت است، زیرا ضرورتی بیولوژیکی است و همه ما برای زنده ماندن به غذا، سرپناه و لباس نیاز داریم. این نیازی جهانی برای همۀ انسان‌هاست. وظیفه‌ای مذهبی مثل عبادت نیست، امّا اگر آن را مطابق با اصول اخلاقی قرآن دنبال کنیم، آن‌گاه مذهبی می‌شود و پتانسیل این را دارد که ما را به خدا نزدیک نماید.

اگر در رابطه با بخشش‌های خداوند، با میانه‌روی و امتنان از او برخورد کنیم، فضیلت اعتدال را تحقّق می‌بخشیم که کلید خوشبختی در این دنیا و در آخرت است. مثال ثروت را به عنوان فضیلتی بیرونی آورده‌ام تا با آن همانند یک بنده و نه یک ارباب رفتار شود. امروز دنیای مدرن دچار مشکل است زیرا ما ثروت را به ارباب و نه بندۀ خود تبدیل کرده‌ایم. اگر بتوانیم از تمایلات خود فراتر رویم و آنها را خدای خود نکنیم، دنیا مکان بهتری برای زندگی خواهد بود. می‌توانیم بدون چسبیدن به ثروت از آن لذّت ببریم.

برخلاف ارسطو، فیلسوفان كلاسیك اسلامی این عقیده را دارند كه مهار میل از طریق فضیلت، وسیله‌ای برای سعادت در این دنیا و آخرت است. این دو جهان در ارتباط با یکدیگر هستند. اگر به خوشبختی این جهان و امکانات آن، به عنوان ابزاری برای خوشبختی در جهان آخرت نگریسته شود، در خوشبختی این جهان عنصری معنوی وجود دارد،. امّا وقتی شخصی در این جهان خوشبختی را به عنوان یک هدف دنبال می‌کند، این خوشبختی می‌تواند گذرا و با نوسان باشد و نمی‌تواند شادی واقعی به بار آورد. الاصفهانی و الغزالی، فضایل فلسفی را مطابق با جهان‌بینی اخلاقی قرآن، اسلامی کرده و آنها را در کنار فضایل اخلاقی دینی همانند صبر، سپاسگزاری، توبه و توکّل به خدا قرار داده‌اند. فضایل فلسفی به همراه فضایل دینی برای دستیابی به سعادت در این دنیا و در آخرت ضروری است.

پی‌نوشت‌ها

 (1) شعیب، آیات جهاد عوده، الفرح فی القرآن الحکیم، دراسات مودودیه، جماعت النهج الوطنیه، 2015، ص 12.

(2) رحمان، ف. (1980)، مفاهیم اصلی قرآن، شیکاگو، دایره المعارف اسلامیکا، صص 112-113.

(3) دو باتن، آلن (2005). موقعیت اضطراب، لندن، کتاب‌های پنگوئن، 2005، صص 11-14.

(4) همان، ص 77.

 (5) نوسبام، م (2001)، دگرگونی‌های تفکر: هوش هیجانات، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.

(6) همان، صص 359-368.

(7) محمد، ی (2014)، تفکر اقتصادی ابن خلدون و آدام اسمیت با تمرکزی بر تقسیم کار، نشریه چشم انداز اسلامی، لائیس، 12: 1-22.

(8) محمد، ی (2019)، جهان بینی قرآن، نهاد یقین، 

https://yaqeeninstitute.org/yasienmohamed/the-ethical-worldview-of-the-quran/#.XXuxb5OpHOQ

 (9) اصفهانی، ر (1987)، الدوریه المکارم الشرقیه، قاهره: دور الوفا، ص 134.

(10) همان، ص 130.

(11) الغزالی (1964). میزان العمل، سلیمان دنیا، قاهره، دار المعرفه، ص 139.

(12) محمد ی. (1996)، فطره: مفهوم اسلامی طبیعت بشری، لندن: طاها.

 (13) الغزالی (1964)، میزان العمل، سلیمان دنیا، قاهره، دار المعرفه، ص 377.

(14) همان، صص 373-374.

(15) اصفهانی، ر (1987)، الدوریه المکارم الشرقیه، قاهره: دور الوفا، ص 319.

(16) همان، ص 321.

(17) همان، ص 30.

(18) همان، ص 389.

(19) همان، ص 390.

 (20) اصفهانی، ر (1987)، الدوریه المکارم الشرقیه، قاهره: دور الوفا، ص 334؛ محمد ی. (2006)، مسیر فضیلت، کوالالامپور، ص 287.

(21) اصفهانی، ر (1987)، الدوریه المکارم الشرقیه، قاهره: دور الوفا، ص 335؛ محمد ی. (2006)، مسیر فضیلت، کوالالامپور، ص 287.

(22) اصفهانی، ر (1987)، الدوریه المکارم الشرقیه، قاهره: دور الوفا، صص 333-335.